در سال ۱۹۴۱، رودولف هس، معاون پیشوای آلمان و یکی از اشخاص نزدیک به هیتلر تصمیم گرفت با بهجانخریدن خطرهای پیشبینینشده، بهتنهایی و مخفیانه به بریتانیا سفر کند تا شرایط را برای صلح بین آلمان و دشمن سرسختش فراهم کند. بااینحال، واقعا او این کار را انجام داد؟
اینکه آیا این مرد که بعدها دستگیر شد، واقعا رودلف هس نام داشته یا طبق نظریهی توطئهی ۷۰ ساله، بدل کاملا شبیه او بوده، تا این زمان محل بحث و مناقشه باقی مانده بود. معتقدان نظریهی توطئه میگویند این مرد بدل رودلف هس بوده که برای فریب متفقین و کمک به آلمان در رسیدن به اهداف شومش به بریتانیا سفر کرده بود. حتی برخی پا را نیز از این فراتر گذاشته و معتقدند تمام این قضیه زیر سر بریتانیا بوده است.
افراد زیادی این نظریه را باور دارند؛ حتی رئیسجمهور وقت ایالات متحدهی آمریکا، یعنی روزولت، نیز بر همین باور بود. دهها سال، شایعههای گوناگونی دربارهی قضیهی هس بر زبانها چرخیده و حتی در پژوهش علمی جدیدی نوشته شده که این اقدام هس فراری عجیب بود و یکی از بخشهای مرموز جنگ جهانی دوم باقی مانده است.
این مرد چه رودلف هس باشد چه نباشد، در مأموریت خود شکست خورد. او در یکی از صبحهای ماه می، بهتنهایی و مخفیانه با هواپیما بهسمت بریتانیا پرواز کرد و پس از رسیدن به مقصد، با برعکسکردن هواپیما با چترنجات از آن بیرون پرید و هنگام فرود به زمین دچار شکستگی مچ پا شد. او بلافاصله دستگیر و دو هفته مداوا شد. پس از بازجویی، سرویس امنیتی بریتانیا اعلام کرد او مشکل روانی دارد. باوجوداین، بهاعتقاد پزشکان بریتانیایی، رودلف هس پس از شکست در مأموریتش دچار افسردگی شدید و حتی روانپریشی شده بود.
پس از جنگ، هس در دادگاه نورنبرگ از اتهام جنایت علیه بشریت و حکم اعدام تبرئه؛ اما به حبس ابد محکوم شد. او ۴ دههی بعدی عمرش را در زندان اسپاندو در برلین غربی گذارند. سالها بعد، بریتانیا و فرانسه و آمریکا برای آزادی او تلاشهای زیادی کردند؛ اما با مخالفت شوروی مواجه شد. حتی وینستون چرچیل در کتابش گفته زندانیکردن این پیرمرد دور از انسانبودن و بهتر بود در محاکمه، وضعیت پزشکی او در نظر گرفته میشد. جسد هس یا بدل او در سال ۱۹۸۷ در ۹۳ سالگی در سلولش پیدا شد. گفته میشود او در زندان به خودکشی دست زد؛ اما برخی معتقدند وی بهقتل رسیده است.
مجوز قبر هس پس از بیست سال بهپایان رسید و دولت آلمان به درخواست خانوادهی وی برای تمدید آن جواب رد داد. درنتیجه، قبر او تخریب شد و پس از سوزاندن استخوانهایش، خاکستر آن به دریا ریخته شد. بدینترتیب، با ازبینرفتن تمام مدارک فیزیکی هیچکس بااطمینان نمیتوانست بگوید این زندانی شمارهی ۷ زندان اسپاندو واقعا رودلف هس، معاون و دوست نزدیک هیتلر (حداقل تا قبل از بهقدرترسیدن هیملر) و شانزدهمین عضو رسمی حزب نازی بود یا بدل او.
بدون وجود مدارک فیزیکی از باقیماندهی بدن این شخص، حتی نمیتوان درستی شواهدی را نیز بررسی کرد که از نظریهی توطئه حمایت میکرد؛ یعنی نه میتوان این نظریه را رد و نه آن را تأیید کرد.
برای مثال، زندانی شمارهی ۷ ظاهرا در سینهی خود هیچ اثری از جراحت جنگ جهانی اول نداشت. این درحالی است که هس در این جنگ بهشدت از ناحیهی سینه مجروح شده بود؛ بهنحوی که دیگر نمیتوانست در پیادهنظام ارتش آلمان خدمت کند؛ بههمیندلیل، به نیروی هوایی آلمان پیوست و آموزش خلبانی دید. همچنین، هیچ فاصلهای بین دندانهای جلویی زندانی وجود نداشت. این مورد در عکسهای قبلی هس کاملا مشهود بود. افزونبراین، این زندانی بهصورت غیرعادی از ملاقات با اعضای خانواده سر باز میزد و در دادگاه اعلام کرد دچار فراموشی شده؛ اما بعدها ادعاد کرد حافظهی خود را بهدست آورده است. با وجود تمام انتظارات، تکهای تعیینکننده از پازل رودلف هس هنوز باقی مانده بود.
دهها سال بعد از مرگ زندانی شمارهی ۷ اسپاندو، پژوهشگران بهطور اتفاقی نمونهخونی را کشف کردند که از این زندانی در سال ۱۹۸۲ گرفته شده بود. این نمونهخون در مرکز درمانی نظامی والتر ریید در واشنگتن دیسی نگهداری میشده است.
شرمن مککال، پاتولوژیست بازنشستهی ارتش ایالات متحدهی آمریکا، دراینباره چنین توضیح میدهد:
برای اولینبار بهصورت اتفاقی وقتی در دوران خدمتم در ارتش بهعنوان پاتولوژیست در مرکز والتر ریید بودم، از وجود نمونهخون هس آگاه شدم. سالها بعد، متوجه شدم مناقشهای تاریخی دربارهاش وجود دارد.
با در دست داشتن نمونهخون زندانی، مککال و تیمش توانستند یکی از اقوام مذکر هس را شناسایی کنند که در قید حیات بود و DNA بهدستآمده از نمونهخون را با DNA بزاق این شخص مقایسه کردند که داوطلبانه در مطالعه شرکت کرده بود. کمپر کییشلیچ، یکی از پژوهشگران تیم از دانشگاه سالزبورگ اتریش، به گاردین گفته است:
هیچ مدرکی برای اثبات یا رد نظریهی توطئه وجود نداشت؛ اما بالاخره توانستیم مدرکی پیدا کنیم.
آنطورکه پژوهشگران در مقالهی منتشرشدهشان اعلام کردهاند، نتایج آزمایش DNA نشان میدهد احتمال اینکه زندانی شمارهی ۷ واقعا رودلف هس باشد، بیش از ۹۹.۹۹ درصد است. همین موضوع برای تیم پژوهشی کافی است تا به این نتیجه برسد که این راز ۷۰ سالهی جنگ جهانی دوم سرانجام حل شده است.
تیم پژوهشی این مطالعه در مقالهی خود اینطور جمعبندی میکند:
بهدلیل پیداشدن اتفاقی نمونهی بیولوژيکی مربوطبه زندانی شمارهی ۷، نویسندگان این فرصت کمیاب را پیدا کردند تا زوایای تاریک یکی از رازهای مبهم و طولانی تاریخ جنگ جهانی دوم را روشن کنند. باتوجهبه نتایج آزمایشها، این نظریهی توطئه که زندانی شمارهی ۷ بدلی از رودلف هس بوده، بسیار نامحتمل است و به این ترتیب تأیید نمیشود.
.: Weblog Themes By Pichak :.